فاطمه رجبی در یادداشتی تحت عنوان "همت ما و همت آنها " در انصار نیوز درباره نشریه همت نوشت:
حزب اللهیهای مشهد یک هفتهنامه وزین، انقلابی و در خط ولایت داشتند به نام «همت». «همت» به نظر من یعنی تلاش و کوشش، حمیت و غیرت، پایداری و پایمردیِ حزباللهیهایی که آن نشریه را منتشر میکردند. آن «همت» که سخنانی از حضرت آیت الله مصباح، آیت الله علمالهدی و دیگرانی در این سطح را انتشار میداد، چند شماره هم، تریبونی برای اینجانب شد. مطالب آن «همت»، همتی بود برای اسلام و انقلاب اسلامی و ترویج مبانی روشن و راستین در این عرصه.
یک شب سردبیر «همت» زنگ زد که: رجبی! یک مجله به نام همت و با اسم صاحب امتیاز و مدیرمسوول نشریه ما، در تهران منتشر شده است. پیگیری تلفنی کردم و دریافتم: بله! یک کودتا علیه «همت» ما به وقوع پیوسته است. البته کودتایی از نوع «نرم» نه «لجنی»! همان شب سردبیر «همت» ما مصاحبهای کرد که منتشر شد و اعلان بیاطلاعی از مجله همت تهران، و عدم ارتباط با آن نمود. از آنجا که اینجانب در همت قبلی مقاله مینوشتم، قطعا مورد سؤال قرار میگرفتم و شاید همت فعلی میخواست ... به همین جهت من نیز اطلاعیهای دادم که این «همت» را نمیشناسم و با آن بیارتباطم.
مجله «همت» را، یعنی نخستین شماره، یعنی همان شمارهی کودتایی را دیدم، یک «مشایینامه» بود. من از سخنرانی مشایی چاپشده در آن استفاده کردم و مقالهای تند در خور افاضات مشایی نوشتم. در همان شماره نخستین، خوشبختانه مطلبی علیه اینجانب با نام و نشان من درج شده بود. نمیدانم چرا فکر کردم این مجله با همت هاشمیها در میآید.
وزارت ارشاد آن نشریه را به دلایل قانونی تعطیل کرد، اما ما دیگر نتوانستیم «همت» قبلی را منتشر کنیم.زور دومیها زیاد بود! حالا آن «همت» در میآید و البته من هرگز آن را ندیدهام، و ما همچنان بدون نشریه ماندهایم و «همت»مان را بنا بر وظیفه به گونهای دیگر به کار میبریم.
سر و صدای زیادی شنیدم که این «همت» توقیف شده است. برای چه! نمیدانم! چون اصولا این نشریه را منهای همان شماره اول ندیدهام. اما «دو ویژهنامه» یا «ضمیمه» آن را دیدم که یکی «تصویری بود از هاشمی و مهرهها و حامیانش»، مطلب خاصی نداشت جز «تصویری از واقعیت»! یک صفحه عکس هم - نمیدانم در کدامیک - شامل تصاویری از اضلاع خانههای ... . کار خوبی بود! اطلاعرسانی یعنی همین! بالاخره مردم باید بدانند مهرهها و حامیان هاشمی رفسنجانی چه قدر بینوا هستند و چرا این گروه «بینوایان» را تشکیل دادهاند.
هیچیک از اهالی این «همت» را نمیشناسم. اسامی گردانندگان را هم دیدم و نشناختم. اگر نه میخواستم به آنها بگویم: سری هم به شاهنشین جماران بکشند و از آن «بینوایان» کاخنشین که بناحق میراثخوار گردیدهاند، با تصویری به مردم اطلاعرسانی کنند.
دو تلفن داشتم از فردی به نام ... خود را از گردانندگان «همت» دومی معرفی کرد. نامش را در ویژهنامهها دیدم اما او را نمیشناختم و نمیشناسم. گفتم شما همانها هستید که علیه «همت» ما کودتا کردید؟ گفت: بله! به او گفتم: عکس خانهها خوب بود! میگفت: تحت تعقیبیم و ..! من گفتم: کاری از دست من نمیآید... حالا نمیدانم این «همت»، «همت» ما محسوب میشود؟
«همت ما» همان اولی بود که توسط «همت آنها» به تعطیلی کشیده شد. البته ناجوانمردانه! این «همت» اگر خوب هم باشد، «همت ما» نیست. «همت آنها» است، و من با آنها نه آشنایی دارم و نه ارتباط!